دفتر خاطرات منو عشقم

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

دوشنبه    93/10/23

یه روزه عالی دیگه کنار عشقم داشتم

اونروز تصمیم گرفتیم بریم سینما با هم دیگه تو ی تجریش قرار شد هم دیگه رو توی

مترو ی امام خمینی ببینیم و تا تجریش با هم بریمم الهی فدا عشقم بشم کلی منتظر

من موند تا من برسم بعدش هردو با هم سوار شدیم کلی تو مترو زندگیم منو خندوند و

کلی حرف زدیییم با هم تا رسیدیم به تجریش و سینمااا کلی هم تو سالن سینما منتظر

موندیم تا سانسش شروع بشهه  حسینم دوتا نسکافه هم خرید که با هم بخوریم وقتی

فیلم تموم شد با عشقولیم اومدیم بیرون و رفتیم یه چرخی تو پاساژ تجریش زدیم اول با عشقم

رفتیمم ساندویچی و دوتا چیزبرگر غذایی که من خیلی دوست دارم و گرفت و با هم خوردیم

اولییییین ناهار دو نفرمون بود خییییلی خوب بودد بعد از  اون رفتیم یکم دیگه تو بازار چرخ زدیم

همش نفسیم یه چیزایی و بهم نشون میداد میگفت قشنگه ؟ سلییقشش حررررف نداره عالیه

تا به یه مغازه رسیدیم یه لباس مشکی تن مانکن بودعشقم  گفت قشنگه گفتم خیییییییلی گفت

میخوای بریم پروش کن ببین اندازته یا نه کلییییی غافلگیرو ذوق زده شده بودممم رفتیم تو لباسو

پوشیدم خیلی تو تنم قشنگ بود اقایی هم کلی خوشش اومده بود اونو خریدم اینم شد اولین

خرییده دو نفرموووون دیگه تندی رفتیم سمت مترو و امام خمینی از هم جدا شدیممم

ولی اونروز بههههترین روزه دنیا بود کلی کنار عشقولیم بهم خوش گذشت مرسی حسینم 

بابته همه چیز نفسمممم 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 29 / 11 / 1393برچسب:, ساعت 11:1 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune


طراح : صـ♥ـدفــ